از آستین چو دست دعا درمی آورد
صد جور راهکار شفا درمی آورد
بر روی منبری که علی حرف می زند
عالم به جای حرف صدا درمی آورد
تا که شود شبیه به او ماه چارده
از روی او چه قدر ادا درمی آورد
هرکس نبی ست معجزه ای دارد و علی؛
از آستین خویش خدا درمی آورد
درقبضه اش چو دست یداللهی علی ست؛
در جنگ، ذوالفقار،دو پا درمی آورد
زاهد نمازهای قضا را ولی علی؛
از کوله بار خویش غذا درمی آورد
در پیشوند اصغر و اکبر پس از خودش
سر از زمین کرب و بلا درمی آورد
تا آخرین علیِّ خداوند ضد ظلم؛
آخر صدای «جامعه» را درمی آورد
- شنبه
- 17
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 17:43
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه