عطر نفس های تو را باد گرفته
عشق ز گیسوت امتداد گرفته
عشق تو را بادیه به بادیه برده
قونیه تا دهلی و بغداد گرفته
آمدی و قبل نزول کلام وحی
مکه به لبهاش ونیکاد گرفته
بُرده، همان مهر نمازی که در سجود
بوسه ز پیشانی ات زیاد گرفته
مرد تویی، چون که نوشتند همیشه
دست هر آن خسته که افتاد، گرفته
مالک اشتر فنون جنگی خود را
از دو سه تا ضربه تو یاد گرفته
عدل مجسم ، تویی آنکس که نفس را
...از گلوی ظلمت و بیداد گرفته
آه غم غربت تو مصرع بعد است
غاصب حقت ز تو امداد گرفته
دار و ندارم به فدای تو و نسلت
از پدر و مادر و اولاد گرفته...
.
.
علی از روز اول توی آغوش خدا بوده
چرا خاک نجف جسم شریفش را بغل کرده
جز شیعه کیست مات خداوند در نجف؟
تا قبل از آنکه لذت دیدار بگذرد...
منی که ذرهام در محضرش مشهود میگردم
نجف آنجا که مات حضرت معبود میگردم
.
- یکشنبه
- 18
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ایمان کریمی
ارسال دیدگاه