• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود اسدی

(زمزمه)ای گل شنیده ام از بعد رفتنت

645

ای گل شنیده ام از بعد رفتنت
با نیزه می زدن یه عده بر تنت
شنیده ام که پیکرت پاشیدند
به جسم پاشیده ی تو خندیدند

تا خوردی بر زمین ای ساقی حرم
صدا زدی حسین بیا برادرم
عباس من ای نور چشم مادر
کاشکی به زینبم می گفتی خواهر

وقتی که رأس تو به نیزه جا شدو
روی عدو دیگه به خیمه وا شدو
شنیده ام همه به خیمه رفتند
برای غارت رقیه رفتند

از این خبر رسید لرزه به دست و پام
بگو کجا بودی تو کوچه های شام
شنیده ام که خون به دلها کردند
در کوچه زینب را تماشا کردند
******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • دوشنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 1:38
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران