• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود اسدی

یاد عمّه ها/دهمین امامم و خون جگرم

781

دهمین امامم و خون جگرم
کس نداند که چه آمد به سرم
بخدا از طعنه ها راحت شدم
گرچه سوخت از زهر کینه پیکرم

چی بگم چه درد و رنجی کشیدم
چی بگم چه صحنه هایی رو دیدم
بدتر از همه اینا بگم چی بود
حرفای ناروایی رو شنیدم

یکسره دشمن منو داده عذاب
دیده ام پر خون و سینه ام کباب
نیمه شب با دستای بسته خدا
منو بردن توی مجلس شراب

بجز از این مجلس می خوارگی
قامت من از غمی تا نشده
شکر حق اینجا دیگه با کعب نی
پای زن تو مجلسش وا نشده

یاد عمه زینبم افتادم و
یاد اون ساعت که سخت از پا نشست
بخدا قسم ازش نمی گذرم
اونی که غرور عمّه مو شکست

با کف دست بی بی های کوچولو
صورتاشونو پوشونده بودنو
به نقاب و پوشیه نیاز نبود
آخه صورتا همه کبودنو

بمیرم برای دردای حسین
وسط طشته مگه جای حسین
پیش چشم دخترش،یزید پست
خیزرون میزد به لبهای حسین
******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • دوشنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 2:25
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران