به شانه ميكشد بار محرم را به تنهائي
تحمل ميكند با خستگي غم را به تنهائي
ودايع را سپرده لحظه ي آخر به دست او
اداره ميكند امر دو عالم را به تنهائي
اشاره كرد يا جدا بيا تا كربلا يك دم
كشيد ام المصائب دست خاتم را به تنهائي
گرفته روي دستان خودش جسم برادر را
چنين تقديم حق ميكرد آن كم را به تنهائي
امام اش سخت تب دار است و بيمار است،پس زينب
به تصوير آورد آيات مريم را به تنهائي
اگر چه خون دل ها خورده از كرب و بلا تا شام
در آورده به زانو درد و ماتم را به تنهائي
علم هرگز نيفتاده پس از عباس از دست اش
گرفته با دو دست بسته پرچم را به تنهائي
- سه شنبه
- 20
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه