وقتی که آسمان ، شد رنگ ارغوان
یاس بنفشه گون ،شد جلوه ای عیان
از دیدگان ماه ، می ریزد اشکِ آه
در حسرت نگاه ، در هجر عاشقان
مهتاب عالمین، عشق دل حسین
شد راحت از غم و ، پر زد به آسمان
یادی نموده از ، دنیای محنتش
از داغ لاله ها ،داده ز غصه جان
انبوه خاطره ، خون های حنجره
داغ اسارت و غم های کاروان
سرها به نیزه ها ، طفلان به صد نوا
موهای پر ز خاک ، پاهای خون چکان
ای وای من خدا ، سروی که می رسد
قدَّش به آسمان ، شد قامتش کمان
اهل سما کنند، گریه به ماتمت
ذکر حسین بُوَد ، ذکر دمادمت
ماندی پس از حسین ، تنها به کربلا
کردی به اشک و آه ، غوغا به کربلا
رفتی ز دشت خون ، با قافله ی غم
در بین دشمنان ، تنها به کربلا
از اشک دیده ات ، قدِّ خمیده ات
گردیده محشرِ ، کبری به کربلا
ای مقتدای عشق ، مهتاب در دمشق
هستی تو قبله ی ، دل ها به کربلا
از اشک چشم تو ، از سیل آه تو
همواره جاری است ، دریا به کربلا
بودی به خطبه ها ، هم سوز و ناله ها
حیدر به کوفه و ، زهرا به کربلا
ماییم و رحمتت ، مهر و کرامتت
از لطف خود رسان ، ما را به کربلا
تا کربلا رسان ، ما را به رسم عشق
زآن جا سفر کنیم ، تا وادی دمشق
ای روح مهربان ، ای چشمه سار نور
کردی چگونه از ، دشت بلا عبور
آن چه شنیده ای ، آن چه که دیده ای
هر دم نموده است ، در ذهن تو خطور
از باب و مام خود ، تو جلوه گر شدی
ای حیدرِ احد ، فاطمه ی صبور
در کوفه خطبه ات ، شور قیامت است
احیای مردگان ، این گونه از قبور
باشد دم مسیح ، از هوی تو نسیم
با هر نفس جهان ، خیزد ز خاک گور
هر جا که از حسین ، یادی کند دلی
یاد از تو می شود ، ای معنی حضور
تو روح مخفیِ ، زهرا و حیدری
تنها به محشر است ، که می کنی ظهور
بوسه زد آسمان ، بر خاک پای تو
آه اِی ملیکه ی ، هستی فدای تو
دلداده ی حسین ، دلداده ی توایم
ما جزء سائلان ساده ی توایم
ای مهر بی نظیر ، شد قلب ما اسیر
دستان ما بگیر ، دلداده ی توایم
ای دختر علی ، ای کوثر علی
مست سبوی عشق ، از باده ی توایم
بر یاری حسین ، رو سوی کربلا
ما جزء لشکر ، آماده ی توایم
در بند نفس خود ، هستیم اگر اسیر
لطفی اگر کنی ، آزاده ی توایم
از کربلای عشق ، تا کاری دمشق
چون سالکان ره ، در جاده ی توایم
وقت نماز شب ، آن چه نشسته شد
ما خاک حسرتِ ، سجاده ی توایم
این زمزمه بُوَد ، هر لحظه بر لبم
من کشته ی غم و ، اندوه زینبم
حاجات عاشقان ، یارب روا نما
عمری گذشته و ، امشب روا نما
وقتی نمانده است ، جان ها به لب رسید
چون این دعا رسد، بر لب روا نما
وصل جمال حق ، از چهره ی حسین
در التهاب و تاب و تب روا نما
با یاد ذوالجناح ، سوزد دل همه
حق سوار و آن ، مرکب روا نما
در علقمه اگر ، صاحب علَم فتاد
بر حق صاحبِ ، منصب روا نما
هستم به درگه ات ، بی آبرو ولی
یارب به حرمتِ ، زینب روا نما
ما و مدیح او ، هرگز نمی توان
ما و ضریح او ، یارب روا نما
ای خواهر حسین ، ای دخت فاطمه
بنما نصیب ما ، دیدار علقمه
- چهارشنبه
- 21
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه