در قتلگاه راس تو را بی هوا برید
باضربه زیاد و به قصد جفا برید
با خنجری که کند و به زهر آلوده بود وای
موی تو را گرفته و در زیر پا برید
وقتی برید خنده کنان نعره می کشید
افسوس کس نبود بگوید چرا برید
راس تو را به نیت درهم برید و حیف
یاسین کردگار زجسم تو یا برید
با گردنت نزن به زمین میکشی مرا
ای راس روی نی به کمین میکشی مرا
                    
                    
                
                - پنج شنبه
 - 22
 - اسفند
 - 1398
 - ساعت
 - 13:20
 - نوشته شده توسط
 - ابوالفضل عابدی پور
 
- شاعر:
 - 
                            
محمد حبیب زاده
 

                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه