بند اول
درگیره ، دست و پام با غل و زنجیر
میگیره ، نفسام با غل و زنجیر
میگیره ، این دعام با غل و زنجیر
خلصنی یا رب۲
میسوزه ، دلم از جور زمونه
میسوزه ، بدنم از تازیونه
میسوزه ، منو این آه شبونه
خلصنی یا رب۲
کنج سیه چالم
دلگیر و بی حالم
با خنده ی سندی
میگریم و مینالم
واویلا واویلا
بند دوم
زندانبان ، توی زندان روبرومه
غمگینم ، آره بغضی تو گلومه
دیگه مرگم ، بخدا که آرزومه
خلصنی یا رب۲
معصومه ، کجایی دختر زارم
کاش بودی ، توی زندان تو کنارم
از وقتی ، دورم از تو بی قرارم
خلصنی یا رب۲
میسوزم از زَهره
کینه لبام تشنه
اما نشد راسم
بُبریده با دشنه
واویلا واویلا
۱۳۹۸/۱۲/۲۴
- یکشنبه
- 25
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 17:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه