ما بهر گلی منت صد خار کشیدیم
چون بلبل ازین مزرعه آزار کشیدیم
یک عمر زدیم بانگ انا الحق و پس ازآن
خود را به سراپرده ی اسرار کشیدیم
شب تا به سحر تا برسیم در حرم یار
"بس منت ازین دیده ی بیدار کشیدیم"
بار غم عشق علی آن شیر خدا را
با ناد علی بر سر بازار کشیدیم
یک جرعه زدیم از می پیمانه ی مولا
مستانه تن خود به سر دار کشیدیم
نقاش شدیم با خطی از نور الهی
بر سینه رخ حیدر کرار کشیدیم
دیوانگی ما شده چون شهره به عالم
غم نیست اگر طعنه ز اغیار کشیدیم
- یکشنبه
- 25
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 22:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرحوم قاسم ملکی
ارسال دیدگاه