ناگهان صدایی به گوش رسید
آسمان دوباره غوغا شد
اشک حلقه زد در چشم ها
مهدی فاطمه پیداشد
آن کسی که یک عمریست
دوره گرد بیابانهاست
سرورِ ما امیر ما
آخرین یوسف زهراست
جان فدای تو ای مولا
گل به یادِ تو می خنده
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا
حُجَّهُ اللهِ فی اَرضِه
آسمان و زمین باهم
هم صدا ، هم نفس گریه!
چشم مبهوت رخسارش
آمد آنکس که در هجرش
سالهاست که غم داریم
ماهمه نوکر اوییم
ماهمه جان به کف داریم
عاشقان خیره ی رویش
مات و مبهوت گیسویش
شیعیان فوج فوج عازم اند
همچنان سیل بر کویش
لب که بر سخن وا کرد
ناله ها مانع سَمع(شنیدن)شد
همچنان که سخن می گفت
چشم ها سیل ماتم شد
وصف و توصیف ای واقعه
بر زبانهای ما قاصر است
پیش چشمان اهل زمین
مهدی فاطمه حاضر است
آه و افسوس از این روزگار
در دلم غم به پا کرده است
خواب و رویای دیدار او
بادل من چه ها کرده است
قلب از سینه ها کنده
چشم
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 1:15
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سید مسعود احمدی
ارسال دیدگاه