• دوشنبه 5 آذر 03


متن شعر پندیات -(در سینه سکوتی که ، به تاییدِ عذاب است )

639

در سینه سکوتی که ، به تاییدِ عذاب است 
دانسته گناهیست که در شکلِ ثواب است 
یار از صفِ اغیار، جدا ، کاش توان کرد 
روزی که به رخسارِ همه شهر نقاب است 
دیریست که در تاب و تب خویش اسیریم 
چون ،گاه اسارت به تب و گاه به تاب است 
تا خون جگر می چکد از چشمِ یتیمان 
اشکی که به رخسارۀ ما ، ریخته، آب است 
بیراهه رَوَد قافله ، ای ، ناقه نشینان 
این منظره کز دور ببینید ، سراب است 
والله که از موعظه ی واعظِ کج گوی 
شالودۀ ایمانِ همه شهر ، خراب است 
در حیرتم از عاقبتِ زُهد فروشان 
فردا که قضاوت به حساب است و کتاب است 
باید نگران بود ... زِ شبگردیِ عیّار 
هر جا که در او شَحنۀ شبگیر به خواب است 
در عشق بکوشید ، که جر معرفتِ یار 
باقی همه حرف است و سوآل است و جواب است 
عمریست که میسوزد و... میسوزد امانی 
چون شعله که سرگرمِ عذاب است و عذاب است 

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 22:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران