• دوشنبه 3 دی 03


شعر شب عاشورا (ناله ای از زیربوته می رسید)

3103
4

ناله ای از زیربوته می رسید
دختری آه از نهادش می کشید
ای خدا بابای عطشانم چه شد
عمه گیسو پریشانم چه شد
ای پدر آنان که بر رویم زدند
کعب نی بر دست و بازویم زدند
ظالمی که فرصت از آهم گرفت
پشت آن خیمه سر راهم گرفت
بند قلب بی قرارم را برید
با جسارت گوشوارم را درید
خواستم بگرزم از آن خیره سر
بین خیمه جای ماندم ای پدر
ناگهان آتش به دامانم نشست
بارها خوردم زمین در شیب و پس
حال رنگی زرد دارم ای پدر
پیکری پردرد دارم ای پدر
تشنگی تاب و توانم را گرفت
تازیانه قدرت جانم گرفت
زیر جای میگیرم پدر
گر نیایی بی تو میمیرم پدر

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 4:43
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران