• دوشنبه 3 دی 03


زبانحال حضرت امام کاظم (ع) -(از محبس عراق چو خیزد نوای من )

453

از محبس عراق چو خیزد نوای من 
شور افکند به دشت حجاز آه و وای من 
چون نی، نوا به گوشۀ زندان کنم مدام 
لاهوتیان دهند صدا بر صدای من 
مُلک حجاز نیست،دیار مخالفت 
کو همدمی به گوشة غرب برای من 
رازِ دل شکسته نهم با که در میان؟ 
تا آه و ناله سر کند از ماجرای من 
موسای عصر خویشم و کاظم ملقّبم 
از آب دیده در دل دریاست جای من 
خورشید عمر من لب بام اجل رسید 
شد چون هلال قامت سرو سای من 
گر بنگرد ز روزنۀ محبسم کسی 
جسم من اشتباه کند با عبای من 
تشخیص کی دهد بدنی زیر این عباست 
آن هم که پاره پاره شده چون قبای من 
پوسیده رخت من ز رطوبت در این مکان 
کس نیست با خبر ز من و ابتلای من 
شد سالها که جای من است این سیاه چال 
بر حال من ز لطف ببخش ای خدای من 
باد صبا ز پای در آرد چو گل مرا 
گر بر زمین ز دست من افتد عصای من 
دادم رضا بجور عدو در رضای دوست 
جانم به لب رسید و نیامد رضای من 
جدّم شهید گشت به دشت بلا اگر 
بغداد شد ز جور عدو کربلای من 
از زهر کینه سوخت دل و جانم ای خدا 
مجروح کرد حلقۀ زنجیر پای من 
کس گر در این دیار نگیرد به من عزا 
گیرد به اشک چشم «حسینی» عزای من 

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران