• دوشنبه 3 دی 03

 محمد مبشری

متن شعر عید مبعث -(من آمدم که نشینم کنار خانه ی تان )

609

من آمدم که نشینم کنار خانه ی تان 
من آمدم که گذارم سری به شانه ی تان
من آمدم که ببُرّم ز هر چه غیر شماست 
من آمدم که شوم معتکف به خانه ی تان 
من آمدم به گدایی به سمت چشمه ی جود 
برای آن که نشینم کنار لانه ی تان 
من آمدم ، و لبم از غزل لبالب شد 
کمی مدیحه بخوانم ز یک نشانه ی تان 
صدای عشق شما عاشقم نموده که من 
گشوده ام پر و آیم به آشیانه ی تان 

ستاره ها همه امشب به وجد آمده اند 
و نام پاک محّمد ( ص ) به سینه ها زده اند 


تمام اهل سما در سماع و وجد و سرور 
تمام عرش چراغانی است و چشمه ی نور 
نگاه کن بنِگر خیل آسمانی ها 
در آمد و شد و سرگرم عیش و سرور 
نگاه کن بنِگر جبرئیل هم از شوق 
میان عرش و زمین دائما به حال عبور 
به فیض نام محمد ( ص ) گناه می بخشند 
غفورتر ز همیشه شده خدای غفور 
تبسمی روی لب های عرشیان نقش است 
بدستشان همه جام شراب ناب طهور 

شبیه بارش باران ببین نزول برکات 
به احترام محمد ( ص ) هزار و یک صلوات 


رسول مهر و محبت حقیقت ایمان 
وجود تو برکت مثل بارش باران 
ببار بر دل ما چون کویر افتادیم 
ببار بر دل ما تشنه ایم آقا جان 
کویر سینه ی ما را بیا و دریا کن 
اشاره ای بنما تا شوم پر از عرفان
دل از غم تو بریدن نمی توانم من 
اسیر عشق تو هستم به عزت قرآن 
به احترام تو تا عمر دارم و هستم 
به جز شما ندهم دست بیعت و پیمان 


مرا که بنده ی عشقم اسیر خالت کن 
بخر به رسم غلامی غلام ( آلَ ) ت کن

  • یکشنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران