شکسته بالم و تنها ، امیدی بر شما دارم
شبیه فطرسی اما ، به دل حال دعا دارم
اگر چه خسته و زارم ، ولی با شوق دلدارم
سبکبارم سبکبالم ، که حاجات روا دارم
دخیل حضرت عشقم ، اسیر هیبت عشقم
رسیده نوبت عشقم ، نگاری آشنا دارم
بنوشم از مِی کوثر ، به دست ساقی دلبر
شوم از عالمی برتر ، که یاری دل ربا دارم
غم او را خریدارم ، به عشق او گرفتارم
به شوق دیدن یارم ، هوای کربلا دارم
چنین آواره می گردم ، برای چاره می گردم
پِیِ گهواره می گردم ، که امید شفا دارم
خدایا سائلم کن بر ، دَرِ کاشانه ی زهرا
پیِ گهواره ای هستم ، میان خانه ی زهرا
پَرِ قنداقه ای چون گل ، بُوَد حبل المتین من
نوای نغمه ی بلبل ، ندای دلنشین من
نه تنها دارم ای جانا ، به دل مهر تو را یارا
خدایت مُهر داغت را ، نشانده بر جبین من
من از عشق خدادادت ، دمادم می کنم یادت
سروشِ لطف و امدادت ، شده روح الامین من
من از مهر تو دلدارم ، بهشتی در دلم دارم
اگر چه حلقه ی خارم ، تویی ای گل نگین من
اگر ناقابلت هستم ، کمی در کاملت هستم
ببین که سائلت هستم ، بیَّفزا بر یقین من
ز تو عمری غمی دارم ، نوای هر دمی دارم
به عشقت عالمی دارم ، تویی خُلد برین من
به فطرت ای سرشت من ، تو هستی سرنوشت من
بگویم با همه دنیا ، حسین باشد بهشت من
بهشت جاودانی ام ، فقط روی حسین باشد
امید مهربانی ام ، فقط سوی حسین باشد
اگر مبهوت جانانم ، فرشته یا که انسانم
خدایا قبله ی جانم ، فقط روی حسین باشد
اگر درویش یا شاهم ، اگر خورشید یا ماهم
مسیر و جاده و راهم ، فقط کوی حسین باشد
به سان عاشق شیدا ، بر او بسته همه دل ها
دخیل عُروةُ الوثقی ، به گیسوی حسین باشد
دلم سر گشته هر سویی ، روان تا یار دلجویی
فدای خُلق نیکویی ، که چون خوی حسین باشد
به پای یار افتادن ، به سویش دست بگشادن
سرم در وقت جان دادن ، به زانوی حسین باشد
الهی ای مرا دلبر ، فدایت ای گل زهرا ( س )
بیفتم لحظه ی آخر ، به پایت ای گل زهرا ( س )
- جمعه
- 8
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 14:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه