دل ما زمزمه ای کرد و نوایی سر داد
شور شد از نمک و شور خدایی سر داد
مرغ جان آمد و آواز رهایی سر داد
نغمه ی عاشقیِ کرببلایی سر داد
کربلا بود و سری زد به مدینه تا رفت
بال زد تا درِ بیت گل زهرا رفت
رانده از هر طرف و بی سر و سامان شده ام
بر در خانه ی مولای کریمان شده ام
گرچه من از گنه آلوده ی دوران شده ام
به یقین رد ننمایند که مهمان شده ام
رسم این طایفه رد کردن سائل نبوَد
جز همین خانه از این گونه منازل نبوَد
خانه ی یار من آن است که باشد دلجو
می کشاند همه دل های جهان از هر سو
این چه بیتی است که عشق آمده و زد زانو
خانه ی فاطمه و خانه ی شهرِ بانو
دارد این خانه به خود عطر حسین و زینب
زائرش خیل ملک تا به سحر از سرِ شب
هر شب خانه ی زهرا شب قدر است ای دوست
شب قدر است اگر ، شمّه ای از پرتو اوست
هر که دلداده ی این خانه شده بَه چه نکوست
می دهندت مِیِ کوثر اگرت جام و سبوست
دل پاکیزه بیارید شراب است طهور
دلِ خالی ز خدا کِی شود آیینه ی نور
هر که شد پاک پیِ جرگه ی پاکان برود
به سجود آمده بر درگه جانان برود
سجده یعنی که کسی جانب رحمان برود
سجده یعنی که دلی از پیِ باران برود
سجده زیبایی عشق است ز عبدی آزاد
بهترین سجده کنِ درگه سبحان سجاد
گل بریزید کنون روح سجود آمده است
یا که زیبایی هر بود و نبود آمده است
بهتر از هر چه به عالم به وجود آمده است
سوره ی عشق خدا باز فرود آمده است
شهربانوی جهان سجده ی شکر آورده
از عطایی که خداوند نصیبش کرده
او که احسان ، همه دم عادت اوبود رسید
او که در عرش فقط صحبت او بود رسید
او که محراب پیِ منَّتِ او بود رسید
او که دلدادگی از قامت او بود رسید
او رسید و به جهان نورِ دگر داد خدا
به شب غمزدگان فیض سحر داد خدا
نه فقط حاتم طایی که کرم بنده ی اوست
هر که برداشته در عشق قدم بنده ی اوست
کعبه و مشعر و هم حلّ و حرم بنده ی اوست
به وجود آمده هر که ز عَدَم بنده ی اوست
او خودس بنده ی خاص است خدای خود را
کرده ارزانی ما مهر و ولای خود را
هر کسی خواست که یک دلبر مه رو بیند
کنج محراب نشیند خم ابرو بیند
یا که نوری ز خداوند ز هر سو بیند
هر کسی خواست علی را نگرد او بیند
دیدن اوست همان دیدن رخسار علی
هر که جان در ره او داد شود یار علی
- دوشنبه
- 11
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 17:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه