اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو بما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد توست
آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز
سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا
عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل
اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا
آقا قسم به درد اسيري عمه ات
با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا
- چهارشنبه
- 13
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 23:4
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه