رهبر آزادگان آقا سلامت میکنیم
سیدِ سجاد درکِ این پیامت میکنیم
ما تأسّی بر تو و راه امامت میکنیم
تا قیامت اقتدا بر این قیامت میکنیم
درسهایی که گرفتیم از صحیفه یک کلام
شیعه یعنی گاه شمشیرش به کف، گه در نیام
شیعه یعنی ذوالفقار آخته در انقلاب
شیعه یعنی عاشق دلباخته بر بوتراب
شیعه یعنی سوی میدان تاخته تا فتحِ ناب
شیعه یعنی روحِ خود را ساخته پای رکاب
شیعه قرآن را قرائت با ولایت میکند
کِی ز اوراقِ سرِ نیزه حمایت میکند
ای سِلاح مُحکمت، حال بکای حضرتت
شیعه باید درس گیرد از دعای حضرتت
شد شکستِ دشمنان با گریه های حضرتت
میکند این اشک ما را آشنای حضرتت
انقلاب اشک را رهبر علی بن الحسین
تا ابد اسلام را یاور علی بن الحسین
ای زبور آل احمد لاله های دست تو
ای دعاهای گرفتاران عالم مست تو
ای تمام هشت دلبندِ حسین پیوست تو
وی تمام دین و آئینِ بشر پا بست تو
عرشِ رحمان ایستاده با دعایت روی پا
آسمان هم ایستاده با ولایت روی پا
کیستی ای آفرینش عاشق تکریم تو
کیستی ای شرع و قانونِ خدا تسلیم تو
کیستی ای کعبه، صبح و شام در تعظیم تو
کیستی ای جانِ جمله أنبیا تقدیم تو
بی تو خِلقت روی پای خویش کِی می ایستد
بی تو عالم از برای خویش کِی می ایستد
ما که ابعادِ سجایای ترا نشناختیم
گنج های زیر پاهای ترا نشناختیم
ما که أسرار مصلای ترا نشناختیم
پاسخ حلِ معمای ترا نشناختیم
گر نبودی تو، قیامِ کربلا باقی نبود
روضه های کشته های نینوا باقی نبود
آری آری این تو هستی آشنای کربلا
یادگار اهلبیت و خیمه های کربلا
با تو بر پا ماند اصلا ماجرای کربلا
روز و شب ماندی حزین و مبتلای کربلا
تا قیامت بسته بود این راه اگر راهت نبود
کربلا در کربلا میماند اگر آهت نبود
آه از درد و بلایت یا امام الساجدین
اشکها إهدا برایت یا امام الساجدین
سر نهاده پیش پایت یا امام الساجدین
جان دهیم از غصه هایت یا امام الساجدین
کربلا تا شام را، تا پای جان پیموده ای
راه را در زیر زنجیرِ گِران پیموده ای
عمه ها را دیده ای در زیر زنجیر گِران
کشته ها را دیده ای عریان و بی سر ناگهان
رأسها را دیده ای بر روی نیزه خون چکان
کودکان را دیده ای با گریه سرگردان، دَوان
با اسیران گه به رندان، گه به ویران رفته ای
گه میان مجلسِ دشمن پریشان رفته ای
مجلس نامحرمان کار شما دشوار بود
با وجود اینکه احوال شما بیمار بود
خطبه های آتشینت، تیر بر کفار بود
دیدۀ رأس بریده ناظرِ أغیار بود
وای از آندم که دیدی درد و غم بسیار شد
با کنیزک خواندنِ خواهر، نگاهت تار شد
در دعاهای صحیفه، لابلای گریه ها
گفته ای از ماجرای دردناکِ خنده ها
گفته ای از روضه ها و گفته ای از نوحه ها
گفته ای از آستین پارۀ این عمه ها
وای از بی حرمتی، ای وای از بی معجری
وای از خیره سرانِ لشگری و کشوری
وای از بزم شراب و وای از چشم پرآب
وای از رأس بریده، وای از قلب کباب
وای از چوب و لب و دندان و احوالِ خراب
وای از حال رقیه، وای از حال رباب
از نواهای رقیه، ریخت آن مجلس بهم
از تقلّای ربابه، ریخت آن مجلس بهم
- پنج شنبه
- 14
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 0:16
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه