• چهارشنبه 16 آبان 03

 قاسم صرافان

مدح حضرت ابوطالب(ع) -(آن سرو آزادی که عالم‌تاب شد در پناه سایه‌ات، خورشید)

899


آن سرو آزادی که عالم‌تاب شد در پناه سایه‌ات، خورشید
محبوب حقی که حبیب الله، زیر پر و بالت، چنین بالید

روحی، که نامت را به گوشم خواند، با آن طنین دست مرا لرزاند
لوح دلم را سوی تو چرخاند، جوهر به رقص آمد، قلم چرخید

انداخت نامت در دلش شوری، بنت اسد، شد عاشق نوری 
نور رخ در پرده مستوری تا در جبین تابناکت دید

ای پرده‌دار کعبه! ای مَحرم! جان تو و این آیت اعظم
عرش و زمین را زد گره برهم، وقتی علی او را علی نامید

ای هم‌سفر با ماه تا یثرب! ای شاهد شیدایی‌ت، راهب
در پیش ایمانت، ابوطالب! ما را مسلمان کِی تَوان نامید؟

در شعرت، آیین خاتمی دارد، نام محمّد، عالمی دارد 
دینت، نشان محکمی دارد، چون خواندن آن میمِ با تشدید

مثل خدیجه در دلت دل نیست، عشق است و بی ایثار کامل نیست 
دارایی دنیا که قابل نیست، جان را به راه دوست می‌بخشید

سرکش‌ترین طاغوت‌ها رامَت، بعد از تو، ترسیدند از نامت
از بغض اقیانوس آرامت، مدح تو بر لب‌هایشان خشکید

آن‌ها که از نام تو ترسیدند، تا بعدِ هجرت، بت پرستیدند
گَردی به روی ماه پاشیدند، خندید ماه و بیشتر تابید

بالید زیر سایه ات جعفر، خواند اولین توحید را حیدر
ای مرد! بودی کاش، تا کوثر، دست تو را هر بار می‌بوسید

با مصطفی، جدّ حسن هستید، جدّ شهید بی‌کفن هستید
چشم امید شعر من هستید، کم توشه را بسیار می‌بخشید

  • پنج شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 22:13
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران