بهار از راه مى آيد ،ولى دل ها بهارى
نيست
ميان سفره ها عيدى،به جز چشم انتظارى نيست
نمى خواهم شود تحويل سالى بى گل رويت
بهاران جاى خود اما مرا ليل و نهارى نيست
چه عيدى و چه تبريكى؟! بهار و فصل دلتنگى!
بدون نرگس چشمت،شكوه سبزه زارى نيست
به هر گل مى رسم آرى،نمى يابم نشان از تو
در اين باغ پر از گلشن، مگر نقش و نگارى نيست!
سلامى از سر خجلت،نثار ماه بايد كرد
كه بعد از سال ها هم سيصد و اندى،...نه! يارى نيست
گل نرگس اجابت كن،دعاى آخر خود را
چرا در كوچه باغ دل،هواى عشق جارى نيست؟
- جمعه
- 15
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 4:31
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه