آفتاب خدا نمایان شد
بین دریا دوباره طوفان شد
ماه در پشت ابر پنهان شد
خانه ای بازهم چراغان شد
چون رسیده دوباره پیغمبر
به تحقق رسیده رویاها
نعمت آمد دوباره از بالا
کشتی نوح آمده اینجا
گشته مجنون این پسر لیلا
بیقرارش هزار شمس و قمر
در این خانه باز غوغا شد
دو جهان غرق در تمنا شد
باب رحمت در آسمان واشد
یکی از اهل بیت بابا شد
میدهد مژده بر فلک اختر
تو به سمت خدا نظر داری
ارث زهراست گر جگر داری
باغ طوبایی و ثمر داری
بعد از امشب توهم پسر داری
مهر فرزند هست روی جگر
این جهان هر زمان ولی دارد
مشکل و غم سینجلی دارد
ذوالفقارش چه صیقلی دارد
فاطمه بازهم علی دارد
در شجاعت مثال او حیدر
کوثر از لعل او سبو گیرد
عالم از نامش آبرو گیرد
کعبه با بودنش وضو گیرد
عمه بوسه ز روی او گیرد
شافع محشر است و خود محشر
ریزه خوار دعای او افلاک
قدر وشانش فراتر از ادراک
پیش پایش شود سلیمان خاک
او کجا و کجا خس و خاشاک
مثل و همتا ندارد او دیگر
همچو دریا که بر خروش آید
خواب و بیدار هم به هوش آید
خون رگهای ما بجوش آید
از دل دشت چون به گوش آید
بانگ الله اکبر ،، اکبر
همچو یک شیر نر به میدان زد
از همه زودتر به میدان زد
تا که قرص قمر به میدان زد
آرزوی پدر به میدان زد
از پی اش چشم ساقی لشگر
بین آن ازدحام تا افتاد
پیش چشم امام تا افتاد
و علیک السلام تا افتاد
وسط قوم شام تا افتاد
آمد از ره پدر ولی مضطر
هستی اش را به خالقش بخشید
پدر افتاد تا پسر را دید
روی جسم جوان خود خوابید
ثمرش را روی عبایش چید
یک عبا و هزار تا پیکر
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 21:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس گروسی
ارسال دیدگاه