ای مه از مسیرِ ، کوچه ها گذر کن
شب عاشقان را ،تو بیا سحر کن
کن نگاهی و باز ، دفع هر خطر کن
زندگی ما را ، خوش و پُر ثمر کن
ای عزیز زهرا ، کِی بیایی از راه
بی تو تارِ تار است ، روشناییِ ماه
بی تو بی فروغ و ،با تو غرق نورم
بی تو من خموش و ، با تو پُر زِ شورم
کِی به خیمه تو ، می شود عبورم
منتظر به روز و ، لحظه ی ظهورم
همه دم زنم پر ، به هوای عشقت
دل شود مصفا ، به صفای عشقت
بوده ای به حالم ، لحظه لحظه ناظر
ما همیشه غایب ، تو همیشه حاضر
نامت آبرویِ ، جمله ی مفاخر
روی بی نظیرت ، بهترین مناظر
لحظه ای که بینم ، روی دلربایت
روی پایت افتم ، می شوم فدایت
بی تو همنشینِ ، ناله ها و آهیم
همه دم اسیرِ ، حسرت نگاهیم
ای پناهِ هستی ، بی تو بی پناهیم
غایبی از آن که ، غرق در گناهیم
بی تو مرده انگار ، دل بی حس ما
تو بیا بیا ای ، گل نرگسِ ما
ای که روی تو بر ، همه نور عین است
منتظر به راهت ، همه عالمین است
خون هر شهیدی ، بر تو زیر دِین است
آرزوی مام و ، جد تو حسین است
ای عزیز زهرا، کی شود بیایی
همه ی جهان را ، با صفا نمایی
به شکسته بالان ، نظری کن ای یار
روز بی قراران ، شده چون شب تار
بنگر به عشقت ، شده دل گرفتار
کرمی نما تا ، که به قصد دیدار
همه پر بگیریم ، به حریم دلدار
هم به کربلا هم ، حرم علمدار
از ازل مهر تو ، بوده حبل المتین
تویی اشکِ چشم ، همه ی مومنین
شده عشق تو در ، حلقه ی دل نگین
دل من عاشقت ، هست و بادا چنین
عشق پاکت مرا ، تا خدا می بَرَد
سالکان را سویِ ، کبریا می بَرَد
جمع جور و ملک ، آمده صف به صف
به دو صد هلهله ، غرق شور و شعف
نور زیبایی ات ، رِسَد از هر طرف
گوهر جان تویی ،قلب ما چون صدف
دل ما گشته بر ، تیر عشقت هدف
کِی شوم زائرِ ، کربلا و نجف
#حضرت_عباس_علیه_السلام
خیمه ی ادب را ، تو شدی قائمه
می دهی از وفا ، درس خود بر همه
نام خوبت شده ، بر لبم زمزمه
گل ام البنین ، پسر فاطمه
گویمت بی عدد ، ابوفاضل مدد
ذکر من تا ابد ، ابوفاضل مدد
طالب صفایت ، مروه و صفا بود
درس آشنایت ، ادب و وفا بود
اوج عاشقی ات ، دشت کربلا بود
هر که حاجت آورد ، حاجتش روا بود
ای که نورِ ماهِ ، هر شب حسینی
تو همه امیدِ ، زینبِ حسینی
- پنج شنبه
- 21
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 13:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه