عاقبت دلبر من هجر به پایان برسد
یوسفم بوی لباس تو به کنعان برسد
خبر کوری چشمان مرا چون یعقوب
بفرستید که بر حضرت جانان برسد
سالها منتظرم بر سر سجاده که تا
حضرت شاه بر این سفره چومهمان برسد
واله کوی محبت شده ام عاشقم و
سر اینسفره نشستم کمی نان برسد
چه غمازدرد که این عین خود درمان است
اگراز سوی تو یک درد بر این جان برسد
خوش سعادت شود همسایه تو در دنیا
که ز یمن قدمت رزق فراوان برسد
قحطی آمد همه ی دیانت مردم مرد
کاش بر شهر کمی خیسی باران برسد
مرگ در پای رکابت به خدا شیرین است
کاش می شدکه کمی دست به دامان برسد
- جمعه
- 22
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 3:8
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مهدی عسگری
ارسال دیدگاه