• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر حضرت عباس (ع) -(باد نوروزی ز طرْف لاله ‌زار آید همی)

569

باد نوروزی ز طرْف لاله ‌زار آید همی
وز گلستان نغمهٔ نغز هزار آید همی

گویی از شهر شتا پیک بهار آید همی
مژدهٔ دیدار، از مشکوی یار آید همی

طبع من در این چنین وقتی به کار آید همی
تا سرایم وصف روح افزای آن فرخنده یار



باغ فردوس است گويی كوه و صحرا و دمن
هر طرف روييده اندر گلسِتان سرو و سمن

سوسن و سيسنبر و نسرين و ياس و ياسمن
عندليبان نغمه‌ خوان در دشت و گلزار و چمن

عاشقان را رفته صبر و تاب، از تن همچو من
كز فراق دوست نبوَد در وجود من قرار



لشكر اسپند و دی، از عرصهٔ ميدان گريخت
شهسوار فرودين شيرازه ‌اش از هم گسيخت

شاهد وصل آمد و با عقل، طرح عشق ريخت
باده ی پيروزی ام در ساغر ايام ريخت

مشک عزت بر سرم بر نظم اين اشعار بيخت
گفت : بر گو مدحت پور ولی نامدار



آنكه بوفضل است زيبا كُنيه‌ ی جانپرورش
آنكه اندر فضل، صد جبريل نبوَد همپرش

آنكه در جود و سخا حاتم، گدايی بر درش
آنكه در تقوا بُوَد سلمان، كهينه چاكرش

آنكه چون ام‌ البنين باشد مهينه مادرش
آنكه باشد پور سلطانِ سرير اقتدار



چارم شعبان، جهان روشن شد از مولود او
مُلک دين، آباد شد از مقدم مسعود او

شد زمين رشک برين از فضل و بذل و جود او
حمد بی حد گفت حيدر در بر معبود او

زآنكه تابان كرد بر عالم، رخ محمود او
مكتب اسلام را افزوده بر مجد و وقار



شد مَه برج بنی هاشم فروغ چرخ دين
كشتی بحر هدايت، پيشتاز صالحين

افسر عالی ‌مقام ارتش شرع مبين
رهبر دانشور دين، پور مير مؤمنين

آنكه فضل و علم گيتی بودش اندر آستين
ميوهٔ قلب رسول و نور چشم هشت و چار



مظهر لطف و صفا و مخزن مهر و وفا
مخزن مهر و وفا ، فرماندهِ جيش هدا

جيش ارباب هدا را پيشوای و مقتدا
مقتدای اوليا و راهدار انبيا

انبيا را غير خاتم، رهنما و پيشوا
پيشوای اتقيا ، عبد سليم كردگار



بهر استقرار دين شد ياور و يار حسين
در صف هيجا شدی از جان علمدار حسين

لحظه‌ یی غافل نشد از ماه رخسار حسين
بود در هر وقعهٔ جانسوز، غمخوار حسين

هيچكس چون او نشد يار فداكار حسين
هيچكس چون او نكرده در رهش جان را نثار



باغ دين را آبياری كرد، با خون جگر
تا نهال دين حق از همتش شد بارور

جانفشانی كرد در بستان دين همچون پدر
زآن پدر، بايد به بار آيد چنين رعنا پسر

باغ دين را بايد آن‌سان حاصل و آن‌سان ثمر
گلشن دين را سزد چون پور حيدر، آبيار



خُلق او خُلق علی و خوی او خوی علی
در بيانِ حكم حق، لعل سخنگوی علی

در صداقت، پيرو دستور نيكوی علی
در شجاعت، همتراز و همترازوی علی

نيروی بازوی او نيروی بازوی علی
ماحصل، زآن شمس دين آن‌سان قمر شد آشكار



(شمس قم) شد مكتسب از نور آن ماه عرب
گرچه مَه، از پرتوِ خورشيد باشد مكتسب

شوكت دين را كمال و فضل او باشد سبب
زآنكه در علم و ادب، آن شاه دين دارد نسب

كيميای فضل آن شَه، خاک را سازد ذهب
داروی مهرش شفای دردمندان نزار

  • شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 1:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران