• پنج شنبه 1 آذر 03

 محمد قاسمی

وفات حضرت ابوطالب(ع) -(به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش)

816

به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش
ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش

چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان
مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش

همان والامقامی که به غیر از چارده معصوم 
خدا بر خیل خوبان جهان داده ست رُجحانش

یگانه مؤمني که طبق قول حضرت باقر
بُوَد سنگین تر از ایمان کُلّ خلق ؛ ایمانش

چگونه جان پیغمبر نخوانم آن کسی را که
کسی مثل علی عالی اعلاست جانانش

به شُهرت مؤمن آل قریش و سیّد بَطحاست
اگر چه داده است عبدالمُطلّب،نام،عِمرانش

بنازم شهسواری را که وقت حفظ پیغمبر
علی در سِنّ کم بوده ست با رغبت به فرمانش

بُوَد نام عروس و همسرش با مادرش یکسان
خدا اینسان به نور فاطمه کرده درخشانش

به طعن خار از زیبایی گل کم نخواهد شد
چه غم گر کافری او را بخواند نامسلمانش

علی وقتی قسیم جنّت و نار است،بابایش
بُوَد همسایه ی ختم رُسُل در باغ رضوانش

همانطوری که از اوّل موحّد بود ابوطالب
به اسلام حقیقی ختم شد بی شُبهه پایانش

چه دردی داشت داغ رفتنش که در عزای او
علی و مصطفی و فاطمه بودند گریانش

علی هنگام غسل او دل دریایی اش می سوخت 
که می افتاد روی نعش بابا اشک چشمانش

گمانم یاد چندین سال بعد افتاد که باید
بشوید نیمه ی شب یاس را در بیت الاحزانش

  • یکشنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 20:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران