خدا را شکر میگویم که دارم سایه ای بر سر
که مادر داده شیرم در میان روضه ی مادر
خدا را شکر میگویم مؤذن خوانده در گوشم
پس از نام نبی گفته امیرالمومنین حیدر
اگر خلق خدا روی علی دیدند و دل دادند
بود فخرم که نادیده علی را کرده ام باور
فقط او میتواند هم نوای بیکسان باشد
و هم از هیبتش بر هم خورد شیرازه لشکر
فقط او میتواند نام زهرا را مدد گیرد
که آنی کمتر از آنی کند دروازه ی خیبر
ز تأییدش همین بس که پیمبر دیده در معراج
که با صوت علی صحبت نموده خالی داور
بمیرم من برای او برای غصه های او
که هر چه میکشد حیدر ز دیوار است و میخ و در
- یکشنبه
- 24
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 23:20
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
دانیال تقوی
ارسال دیدگاه