• جمعه 2 آذر 03

 محمد مبشری

متن شعر حضرت رقیه سلام الله علیها -(ای غنچه ی رعنا و دل آرای دل ما)

480

ای غنچه ی رعنا و دل آرای دل ما
ای یاد تو هر لحظه مسیحای دل ما
ای اوج طلب موج تمنای دل ما
ای فاطمه ی دوم و زهرای دل ما

سرمست شد از زمزمه ی نام تو دل ها
زنده کنی از هر نفست دلْ چو مسیحا 


افتاده به دامیم و به جز جام نگیریم
هستیم و دل خویش از این دام نگیریم
بی ذکر تو یک لحظه که آرام نگیریم
بر حاجت خود غیر همین نام نگیریم 

مرغ دل ما خیمه زده بر سر کویت
تو باب همه حاجت مایی چو عمویت


ای ماهِ شب حضرت خورشید رقیه
از ذکر تو آیینه ی امید رقیه 
زینب ز تماشای تو خندید رقیه
جان داد اباالفضل تو را دید رقیه

لبخند تو چون موج سرور است به جنت
از یُمن تو حق بر همگان کرده محبت 


با بردن نام تو شکوفا شده غنچه
لبخند زدی ، در بر تو وا شده غنچه
بر دامن گل بعد تو پیدا شده غنچه
با شبنم خود جام طهورا شده غنچه

هر قطره ی شبنم شده صهبای وصالت
غلتیده و افتاده به رخسار خیالت


با یاسِ بهاریِ علی ، مو نَزَنی تو 
آیینه ای از حُسن عمویت حسنی تو
بر جان اباالفضل چنان روح تنی تو
دردانه ی زهرایی و شیرین سخنی تو

بر قلب من خار شده گام گذاری
تا گل شود از یاد تو ای یاسِ بهاری

آرام دلِ عاشق و مدهوش اباالفضل
کِی یاد تو گردید فراموش اباالفضل
می بُرد تماشای رخت هوش اباالفضل
تا عرش سفر می کنی از دوش اباالفضل

ای جایگه ات غبطه ی صد فوج فرشته
نام تو خدا بر دل عشاق نوشته 

سرمستی جام تو سبویی است ز کوثر
از دیده چو اشک آمده جویی است ز کوثر
نام تو به لب همچو وضویی است ز کوثر
حالات رخت بغض گلویی است ز کوثر

در محفل میلاد ببین روضه نخوانیم
اما ز غم روی تو در آه و فغانیم


ای کاش رُخَت جلوه گرِ شام نمی شد
همواره نوازش زِ سر بام نمی شد 
با رأس پدر همره و همگام نمی شد
گر اسم تو با فاطمه هم نام نمی شد

شاید که رخت سیلی بسیار نمی خورد
این گونه تو را خصم به بازار نمی بُرد

  • یکشنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 23:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران