وقتش نرسیده از سفر برگردی
ما را نکنی تو خونجگر برگردی
از غیبت طولانی خود آقا جان
ایکاش کنی صرف نظر برگردی
ما فطرس پر شکسته عشق توایم
با مرحم زخم بال و پر برگردی
با دیده تر هماره دنبال توایم
ما سینه یمان شده سپر برگردی
اصلا تو بیا هر چه بگویی بر چشم
حتی سرمان ...نذر تو سر برگردی
دور از تو گرفتار غم هجرانیم
هر شب شده با گریه سحر برگردی
ای منتقم فاطمه ما منتظریم
با سیصد و سیزده نفر برگردی...
۹۹/۱/۲۶
- سه شنبه
- 26
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 23:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه