• سه شنبه 15 آبان 03


مادر -(بشنیده ام مادر زبابا رو گرفتی)

435

بشنیده ام مادر زبابا رو گرفتی
از ضربت در دست بر پهلو گرفتی

برگو حسن در کوچه ها آخر چه دیده
گویا سراغ خانه را از او گرفتی

تو آفتاب شهر بودی در مدینه
از ظلم کین دشمنان سوسو گرفتی

‌وقتی علی را در میان کوچه بردند
با گریه از فضه سراغ او گرفتی

چون شیر حق را دست بسته دیدی آندم
شال علی را با ید و بازو گرفتی

قنفذ که دید آن قدرت زهرایی تو
زد با قلاف و ذکر لب یا هو گرفتی

رویت بسوی مضجع بابا نمودی
با ناله راه دشمن از هر سو گرفتی


شاعر:محمود بهرامی

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود بهرامی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران