کِی میشود ای دوست نوایم بدهی
قدری زِ مِیِ جامِ عطایم بدهی
گردد چو طلا،مِسِ وجودم به نظر
چون تُحفهٔ فیضِ کیمیایم بدهی
من غرق شدم به قعرِ دریای گناه
آیا شود از لطف،بَقایم بدهی
با خَلق همه غریبه گردیدم من
خواهم که وصال آشنایم بدهی
آنقدر زنم ناله زِ داغِ لاله
تا سوز و نوای نینوایم بدهی
آنقدر به سینه می زنم از غمِ تو
تا آنکه براتِ کربلایم بدهی
- دوشنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه