خوانم از سوگ عزیزِ بوتراب
بعد عاشورا به شور و التهاب
آمدند آن دَه خبیثِ بد نهاد
عاجزانه در بَرِ اِبنِ زیاد
آن لعینانِ به ظاهر سرفراز
لَب به شَرح یک ستم کردند باز
کِی ولیّ شهرِ کوفه ، ای امیر
ای که مانندت ندیده چرخ پیر
گرچه دادی مُزد بر ما دَه نفر
ما زِ تو خواهیم مُزدِ بیشتر
ما همانانیم کِی نورِ دو عین
ظُلم کردیم و جنایت بر حسین
چون جدا گردید از پیکر سَرَش
اسب ، راندیم از جفا بر پیکرش
آتشی در قلب ها انداختیم
بر تَنَش ، با نَعلِ تازه ، تاختیم
داغِ این غم بر دلِ عالم نِشست
استخوان های تنِ پاکش شکست
باز هم یاد مدینه زنده شد
خاطرات درب و سینه زنده شد...
- دوشنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:50
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه