به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
بغیر دربدریها پناهــــــــــگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا لیک
بهیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگی است بدیوار طوعه تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیه گاه ندارم
کشند جانب دار الاماره با چه گناهم
عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
براه عشق تو سر می دهم که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم
به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیایی
دریغ مهلت جبران اشتباه ندارم
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطه سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم
به لابه دامن لطفم گرفت و گفت مؤید
گرم تو دست نگیری به دست آه ندارم
سید رضا مؤید
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1391
- ساعت
- 8:36
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه