به فاطمیه دوباره دو دیده ام شد تر
به یاد غربت یار علی شدم مضطر
درون خیمه ی دارُالبُکا ناله زنم
ز ِسوگ عصمت کبرای حضرت داور
به یاد آنکه ملیکه بُوَد به ارض وسما
همان که هست شفیعه به عرصه ی محشر
همان که عقل بُوَد از شناختش عاجز
همان گشته خدا بهر او ثنا گستر
همان که بوده پیامش همیشه حفظ حجاب
همان که بود همیشه به نَشر دین یاور
همان که مادر خورشید سرخِ کرببلاست
همان که زینب کبری بُوَد وِرا دختر
همان که امّ ابیها و هستی باباست
همان که روح دو پهلو بُوَد پیغمبر
همان که بهرِ ولایت زِ جان خود بگذشت
همان که لاله ی عمرش به کوچه شد پرپر
شرارِ خاطره ی روضه های دخت رسول
دوباره زد به دل غصه دار من آذر
ز ضرب سیلی یک بی مروّت نامرد
کبود شد زِ جفا آن رخ خدا منظر
دلم بسوخت چو قلب همه محبّانش
ز سوز شعله و دیوار و دود و آتش در
ببین که جان علی روی خاک افتاده
بگو بگو به فغان وای از دل حیدر
پس از رسول به سیلی و تازیانه ی ظلم
چه خوب گشت ادا حق شخصِ پیغمبر
عزیز فاطمه یابن الحسن بیا آقا
ببین که شیعه ازین غصه کرده خاک به سر
خدا کند که بیاید دگر ولیّ خدا
که انتقام بگیرد به عدل زان دو نفر
خدا کند به ظهورش شود دل ما شاد
شب فراق شود صبحِ وصل آن دلبر
- پنج شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 16:47
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه