باز دلم کرده هوای بهشت
هوای صحن با صفای بهشت
بر لبِ من همیشه آوا بُوَد
بهشت من روضهٔ زهرا بود
ما که زِ لطف یار شرمنده ایم
به ذکر یا فاطمه جان زنده ایم
شُکر که ما اهلِ تولّیٰ شدیم
خاک در خانهٔ زهرا شدیم
روح مناجات سلامٌ علیک
مادر سادات سلامٌ علیک
ای رخ تو باغ و بهار علی
ای همهٔ دار و ندار علی
بضعهٔ جانِ خاتم النبیا
روح و روان خاتم الانبیا
چشمهٔ نور از نَم رحمتت
فَلک چو ذرّه ، در یَمِ رحمتت
نیست ، قسم به جان خیر البشر
مدح تو در توانِ جنّ و بشر
نطق در این معرکه در بند شد
که مادِحَت ذات خداوند شد
به نور و قدر و کوثر و هل أَتیٰ
مدح تو را هماره گفته خدا
کیستی ای نُطقِ کَمالت فصیح
کیستی ای مادر چندین مسیح
کیستی ای گوهر بحر کمال
کیستی ای آینهٔ ذوالجلال
کیستی ای حُسنِ تو أَنوارِ حق
کیستی ای مظهرِ ربُّ الفلق
کیستی ای عرشْ ، تُرابِ درت
خِیْلِ رُسُل غبطه خور قنبرت
مقام نوکریتْ غوغا کند
قنبر تو کار مسیحا کند
ای گل یاس مصطفایی سرشت
عاشق مَقدَم تو چَشمِ بهشت
دیدنت آرامش پیغمبر است
تو کوثری و دشمنت أَبتر است
ای به نبی روشنیِ هر دو عین
در همهٔ عرصهٔ این عالمین
ای که ز عرشِ مدح بالاتری
فقط تویی که بر پدر ، مادری
دَرْکِ مقام تو نه کار خِرَد
یگانه اي همچو خدای اَحَد
به دوش آسمانیان لِوایت
سورهٔ قدرِ مصحفِ ولایت
قدر تو هرگز نشود آشکار
همچو مقامات خداوندگار
ای که دو گیتی چو گدای تو باد
گفت نبی ، جان به فدای تو باد
ای به کفت برات یا فاطمه
اُمیدِ کائنات یا فاطمه
ای که به حفظ دین شهیده شدی
زِ نور حق تو آفریده شدی
چو شد محبّین تو روز جزا
بُریده از آتش خشم خدا
به کرسیِ نور نشانده تو را
از آن خدا ، فاطمه خوانده تو را
ما همه غرق غفلت و گناهیم
پناهِ ما ، ببین که بی پناهیم
نامهٔ اعمالْ ، سیاهِ سیاه
حاصل یک عمرْ ، تباهِ تباه
گر نکنی تو از کرم عنایت
وای به ما و سختیِ قیامت
جانِ علی مرتضیٰ فاطمه
شفیعهٔ روز جزا فاطمه
اگر چه من گناه آلوده ام
اگر چه غرق معصیت بوده ام
ولی محبّ ماه عالمینم
زِ کودکی گریه کن حسینم
گدای نور عین تو بوده ام
سینه زن حسین تو بوده ام
قسم به سوزِ نغمهٔ یا رَبَت
به حقّ اشک و نالهٔ زینبت
قسم به سوزِ عطش و نوایَش
قسم به ثارُالَّه و کربلایش
قسم به خورشید و مه و ستاره
قسم به آن حنجرِ پاره پاره
قسم به آب و آبروی سقّا
قسم به آن پیکر إِرباً إِرباً
قسم به هفتاد و دو یاس و لاله
قسم به روی نیلیِ سه ساله
قسم به آن امام دست بسته
قسم بر آن سرِ به نیْ نشسته
قسم به آن درخت پر شکوفه
قسم به آن قاری شهر کوفه
قسم به صورتی که رنگ خورده
قسم بر آن سری که سنگ خورده
قسم بر آن قافلهٔ شکسته
به سجدهٔ نافله نشسته
گشته دلم به بندِ غفلت اسیر
دست مرا به روز محشر بگیر
ای که بَرَد نام تو از سرم هوش
روز جَزا مکن مرا فراموش
تو دستگیر کُلّ کائناتی
گریه کنِ سفینةُ النّجاتی
زِ لُطفت ای چشمهٔ فیض رحمت
قیامتی کنیم در قیامت
گر بدهی إِذن چه ها می کنیم
بهر حسین روضه به پا می کنیم
دَم ز امامُ الشُهدا می زنیم
سینه به یاد کربلا می زنیم
بهر تَسلایِ دلِ تو مادر
شود حسینیّه تمام محشر
مقام تو فوق بیان و کلام
نبی زَنَد صداتْ با احترام
دو عالَم از دَمِ تو جان گرفتند
ز نامِ تو نام و نشان گرفتند
کوکب تابندهٔ شمسِ حجاز
ائمّه را به توست روی نیاز
کعبه و میقاتِ امامان تویی
قبلهٔ حاجات امامان تویی
ای علی از همسری ات مفتخر
بوسه به دستت زده خیر البشر
حیف که بعدِ رحلتِ مصطفیٰ
شد به تو از جانب أَعدا جفا
میان دیوار و در خانه ات
گشت فَدا غنچهٔ ریحانه ات
حکایت غربت تو چنین شد
محسن تو فدای راه دین شد
تو که پناهِ هفت آسمانی
یار و معین همه بی کسانی
صدا زدی به درد و سوز و آوا
که فضّه جان کمک بده به زهرا
بیا ببین که یارْ مُظطر شده
غنچه ز بادِ ظلم پرپر شده
أَمان از آن امامِ دست بسته
از آتش و زِ پهلویِ شکسته
فاطمه ای شهیدهٔ ولایت
حامیِ قد خمیدهٔ ولایت
ز همّتت دین خدا زنده ماند
مکتب ایثار و وفا زنده ماند
ماه جمالت از چه گشته نیلی
بضعهٔ مصطفیٰ کجا و سیلی؟
به جانِ خود یاور دین شدی تو
به کوچه ها نقش زمین شدی تو
آه از آن شاهدِ دردِ کوچه
شاهدِ میدانِ نبردِ کوچه
همیشه سوزد از غمت دل او
چادر خاکیِ تو قاتلِ او
صورت نیلیِ تو کُشت او را
روضهٔ سیلیِ تو کُشت او را
اگر چه رفته ای که گیری فدک
میان خِیل دشمنان بی کمک
که گفته بر فدک تو داری نیاز؟
ای به هزاران چو فدک کرده ناز
حق به تو رُتبه اي عجیب داده
گر تو کنی به أَمْرِ حق اراده
قامت دشمنان دین خم کنی
صد چو فدک خَلْقْ به یک دَم کنی
ای به کفت برات فردوس و نار
خدا تو را داده چُنین اختیار
بود همیشه ای بهار ایمان
غصّه ات انحرافِ دین و قرآن
- شنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 21:11
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه