نمی دانم چرا افسرده دلهاست
گمانم ماتم فرزند زهراست
امام باقر از بیداد دشمن
شهید مکتب خلّاق یکتاست
ضیاء چشم زین العابدین است
چراغ پر فروغ علم و تقواست
غبار غم نشسته بر رخ ما
در این ماتم ز سینه ناله برخواست
شد از کینه به زهر آلوده مسموم
همان کو دین زعزمش پای برخاست
زداغ جانگدازش اختر اشک
روان از آسمان چشم زهراست
بیاد آن مزار بی چراغش
ز دیده اشک ما جاری در اینجاست
(حافظي)
- شنبه
- ۲۹
- مهر
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۳:۳۵
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه