• یکشنبه 4 آذر 03


شعر ولادت حضرت رقیه س -(به روى پر جبرئیل آرمیده)

591

به روى پر جبرئیل آرمیده
همانكه دلم را به مستى كشیده
فرشته بیا در زمین بار دیگر
ببین كودكى هاى زهرا رسیده
عجب سیب سرخ قشنگى خداوند
براى خود سیب سرخ آفریده
گمان مى كنم اینكه مانند زهرا
فداها ابوها ز بابا شنیده

همانكه به پاكى بود شهره آمد
به دامان خورشیدمان زهره آمد

پدر، عاشق بوى پیراهنش بود
و گرم طواف ضریح تنش بود
میان همه خانواده یكى هم
همیشه خراب عمو گفتنش بود
سحرها سرش روى دامان بابا
شبى هم پدر بر روى دامنش بود
شبى كه رد ریسمان هاى این راه
به جامانده بر بازو و گردنش بود

همان شب كه از گریه او بى رمق شد
و یك مرتبه روبرو با طبق شد

سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد
كویر زمین مثل دریا نمى شد
اگركه نمى آمدى تا همیشه
كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد
به غیر از تو و عمه زانوى سقا
براى كس دیگرى تا نمى شد
تو در كربلا تشنه،بى آب بابا
ولى آب هم بود بابا نمى شد

چه شد در میان بیابان بماند
چه بهتر كه این راز پنهان بماند

مسیح از نگاه تو درمان گرفته
به یمن تو درشهر باران گرفته
براى سفر تا خدا بار دیگر
نخ چادرت را سلیمان گرفته
نگاه شما مى برد سمت دریا
كسى را كه راه بیابان گرفته

تو مانند زهرا تو بانوى آبى
تو هم بازى طفل ناز ربابى

شبى كه بهارنگاهت خزان شد
زمان وداع تو با كاروان شد
زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم
تمام تنت پاره اى استخوان شد
تو دیدى كه قران برنیزه رفته
ورق در ورق خیزران خیزران شد
تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا
و انگشترش قسمت ساربان شد

خلاصه ترك خورد بغض گلویت
پدر آمد اما بدون عمویت

  • یکشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 9:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران