ڪارِ ما چیست ؟گدایی درت آقاجان
رزقِ ما چیست؟عطا و کرمت آقاجان
حک شده نامِ شریفت به دلِ غمگینم
دیدگانم همه زیرِ قدمت آقاجان
خاطرم هست که زنده شدم از انفاست
این منم پای گرفته ز دمت آقاجان
تو ڪریمی و به واللّه قسم آقایی
حسنی آینه ای گل پسرِ زهرایی
هرچه گفتند تویی از همه اش بالاتر
تویی از یوسف مصری به نظر زیباتر
قد تو سرو رشیدی ست که دلها برده
قامتِ توست ز طوبایِ جنان طوباتر
عادتِ دستِ تو باشد کرم و بخشیدن
نیست ای زاده ی زهرا ز شما آقاتر
کرمی کن که عنایاتِ تو را می خواهم
رخ نشان ده که ملاقات تو را می خواهم
کاش می شد برسانی به مزارت ما را
کاش می شد طلبی تا به جوارت ما را
جلوه ی ذاتِ الهی چکنم دلتنگم...
کی شود تا که بخوانی به ڪنارت ما را
آرزومندِ بقیع ام گل طاها...لطفی
کاش می شد بپذیری به دیارت ما را
ای صفایِ قدمت در دلِ من رحمانی
با تو دارم بخدا حالِ خوشِ روحانی
من کی ام نوکرِ دربستِ شما..خود دانی
شده ام عاشقِ سرمستِ شما ..خود دانی
بین عشّاقِ تو بدجور بهم ریخته ام
من کی ام عبدِ بد و پستِ شما..خود دانی
از درِ خانه نرانی بخدا بدبختم...
داده ام هستِ خودم دستِ شما ..خود دانی
از کریمان نظرِ لطفِ دمادم آمد
تو نبودی که ببینی به دلم غم آمد
ای عزیزِ دلِ زهرا نبری از یادم
من بیچاره به الطافِ شما دل دادم
تا نیایی به سراغم به خداوند قسم
تا دمِ مرگ ڪه نه تا به جزا ناشادم
یادِ غم هایِ تو ای آینه ی آل اللّه
هستی ام می رود از دست ،رود بر بادم
گریه کردم به غریبیِ تو ای مه پاره
می شوم بین محافل ز غمت آواره
- سه شنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 10:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه