از زبان حضرت زینب به عبداللهبنحسن:
انقدَر توی گودال، پُر شد از مردِ نامرد
خواهش عمه اینه، برگرد
تُو دلاشون خدا نیست نرو
جای تو قتلگا نیست نرو
تُو دلم هُرم آتیشه عمه
لااقل تو بمون پیش عمه
همه رفتند، تو هم میری
جلو چشمم، زمینگیری
سمت گودال قتلگاه، نرو عبدالله
آه، نرو عبدالله
....................................
التماسم رو بشنو، من دیگه نا ندارم
تو بری پس کی باشه، یارم؟
اونجا بارون تیره نرو
عمه بی تو میمیره نرو
از پسِ نیزهها برنمیای
از تُو گودال دیگه درنمیای
تنِ تو و حسین امشب
میره زیر سم مرکب
کشته میشی تو بیگناه، نرو عبدالله
آه، نرو عبدالله
....................................
من دارم گُر میگیرم، از این آتیش گودال
تو بری دیگه میرم، از حال
هِی جلو چشم من میزنن
داد زدم که نزن، میزنن
آسمونه که روی زمینه
داره قاتل رو سینه میشینه
حسین من غریبونه
روی خاک بیابونه
اضطرابه تُو خیمهگاه، نرو عبدالله
آه نرو عبدالله
- چهارشنبه
- 10
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 9:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه