باز آمدم با چشمهای تر شب سوم
افتادهام از پای پشتِ در شب سوم
بال و پری بشکسته آوردم نگاهم کن
چهره بپوشان از رویم کمتر شب سوم
توبه شکستم، پایِ عهدِ خود نماندم من
شرمندگیِ من شده بدتر شبِ سوم
بُهتَم زده از ترسِ روزِ رستخیز، اما
با گریه حالم میشود بهتر شب سوم
بسته شده بال و پرم در معصیتهایم
این معصیتها گشته دردِ سر شب سوم
حال و هوایِ کودکیَّم رفته از دستم
مثلِ گذشته نیستم دیگر شب سوم
بینِ مناجات و دعاهای سحر دیدم
نامِ رقیه گشته جلوهگر شب سوم
آنقدر دلتنگِ مُحَرم میشوم شبها
یاد رقیه میکنم در هر شب سوم
با روضههای شام و کوفه میزنم پرپر
در روضهاش جان میدهم آخر شب سوم
- چهارشنبه
- 10
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 9:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه