در آسمان عشق با تیر بلا خیز
بی پر شدی بی پر شدن را دوست دارم
گل بودی و دستان طوفان پرپرت کرد
پرپر شدی پرپر شدن را دوست دارم
در سینه گودال فکر خیمه بودی
مضطر شدی مضطر شدن را دوست دارم
خنجر به استقبالِ حلقومت رسیده
بی سر شدی بی سر شدن را دوست دارم
بر عالم امکان شدی سالار و سرور
سرور شدی نوکر شدن را دوست دارم
کوتاهی ما را ببخش آرام جانها
کم آهی ما را ببخش آرام جانها...
۹۹/۲/۱۱
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه