شب ششم شده اما هنوز هم زارم
هنوز در دلِ خود آهِ بی اثر دارم
همیشه توبه شکستم همیشه بخشیدی
ولی به جای شما این منم طلبکارم
اگر چه از تو به من خیر میرسد، اما
به جای تو، به گناهم فقط گرفتارم
تو بودی آنکه ندیده گرفتی عصیانم
به عفو و بخشش تو سالها بدهکارم
گناه کردم و شد نامهام سیاهِ سیاه
ذلیل و خوار شدم، کِردهام نشد یارم
اسیرِ نفس شدم خوبیِ تو یادم رفت
جسور و، خیره سر و، بی وفا و، بی عارم
شکسته بال و پرم در گناه یا شافی
اسیرِ معصیتم، مستکین و بیمارم
نشستهام سرِ این سفره هر سحر، افسوس
نشد ز سفرهی لطفِ تو رزق بردارم
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه