صد و ده بار نوشتم که علی جانِ من است
بخداییِ خدا ، ناطقِ قرآنِ من است
صد و ده بار به گردِ حرمت چرخ زدم
حرم و صحن و سرا،قبله ی جانانِ من است
صد و ده بار نوشتم که ولایِ علوی
باعثِ عزّتِ مطلق،سرو سامانِ من است
پدرم شاه نجف، خرجی ام از جیبِ علی
صاحبِ زندگی و سفره و هم نانِ من است
«چه غم از قبر و قیامت چه غم از روز جزا»
«دست گیرد ز گدا روز جزا شیر خدا»
صد و ده بار نوشتم که علی بی همتاست
صد و ده بار نوشتم که دلش چون دریاست
بعدِ پیغمبر اسلام،امیــرالامرا
وصیِ بر حق و بر کلِ خلایق مولاست
صد و ده بار نوشتم که دلم جایِ علیست
صاحبِ سیطره ی قلب فقط این آقاست
صد و ده بار نوشتم شرفش نا محدود
شوهرِ محترم امّ ابیها، زهراست
«صد و ده بار نوشتم که دلم دلبری است»
«عضو عضو بدنم شکرخدا حیدری است»
صد و ده بار سرودم که علی شهدِ عسل
خوشترین شعرِ خدایی ست به مصداقِ غزل
قرنها می گذرد ظاهراً از فیضِ حیات
کس ندیده ست چنانِ شیرِ خداوند بدل
بینِ ادیانِ الهی چقدر رخنه نمود
شده مشهور به هر ملّت و هر کوی و ملل
اسدالله ِ جهان بود پُر از بی باکی
شمّه ای از هنرش بدر و حنین ست و جمل
«صد و ده بار نوشتم که علی سرّ خداست»
«ذکرِ یا حیدر کرار خدایی که دواست»
صد و ده بار نوشتم که علی عشقٍ من است
در دهان نامِ خوشش ، نافه ی مشگ خُتن است
«هر چه گفتند و شنیدیم نمی از دریاست»
هرچه گفتیم و شنیدیم فقط در سخن است
قلمم مات شده، کاش رسد امدادی
شکرِ بسیار که عشقِ علوی در بدن است
بوتراب است و امام است به ارض و به سما
از لقب های گرامیش یکی بوالحسن است
«« صد و ده بار شدم واله وحیرانِ نجف»
« کاش زائر بشوم باز به ایوانِ نجف»
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 13:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه