به دنبال تو سرگردانم ای مولا درین شبها
به کویت می رسد آیا دل تنها درین شبها
دو چشم خویش را دادم به دست موجی از باران
به شوق دیدنت شد دیده ام دریا درین شبها
ندارد حاصلی اشک من و سوز مناجاتم
چه سازم از فراق روی تو آقا درین شبها
تمام کوله بارم پُر شده از اشک تنهایی
فقط با یاد وصلت می کنم نجوا درین شبها
نفس در سینه ام سنگین تر از هر بغض پنهان است
من و این بغض سنگین و دل رسوا درین شبها
ببین حال تضرّع دارم از هجران چشمانت
بیا بنگر ز من حال تضرّع را درین شبها
به سجده می برم پیشانی محتاج نورت را
به نورت می رسد پیشانی ام آیا درین شبها
شکوفا کن دو چشمت را برای لحظه ای حتّی
معطّر کن مرا ای یوسف زهرا درین شبها
جدا از اشتیاق وصل بودم قبل ازین مولا
به دنبال تو می گردم ولی حالا درین شبها
به خاک کربلا ، یا که نجف ، یا شهر پیغمبر
کجا داری عزیز فاطمه مأوا درین شبها
کنار بی قراری ها و نجواهای دلتنگی
تو می سوزی به یاد زینب کبرا درین شبها
ز حسرت غرق اندوهم چو "یاسر" ای عزیز دل
من و یک ماه سرگردان و نا پیدا درین شبها
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 16:32
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
محمود تازی
ارسال دیدگاه