صدایت می زنم یا قاضی الحاجاتِ پنهانی
صدایت می زنم با حال اندوه و پشیمانی
صدایت می زنم یا ایُّهاالرحمن..،نگاهی کن
نگاهی کن به حال و روز من..،این نابسامانی
اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم..،باز
نیاوردی به رویم،راه دادیام به مهمانی
به تو رو می زنم با کوله باری از گناهانم
به تو رو می زنم ای مهربان،رو برنگردانی!
بگو درددِل خود را به غیر از تو به که گویم
تویی که دردهایم را نگفته نیز می دانی
پر و بالم به چنگ نفس سرکش سخت زنجیر است
قفس تنگ و نفس گیر است..،وای از مرغ زندانی
دلم لم یزرعِ اندوهخیزی از گناهان است
ندیده تا به این لحظه به خود،یک قطره بارانی
نماز و روزه های ناقصم بوی ریا دارد
به وللهِ خجالت دارد این طرز مسلمانی
مناجات بدون اشک را هرگز نمی خواهم
مرا ای کاش با هر "یا الهی.."ام بگریانی
مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را
وگرنه بنده ی خاطی ندارد راه جبرانی
در آتش هم بیندازی..،بگویم:دوستت دارم
دلت می آید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟
خدایا این گنهکار از عذاب قبر می ترسد
از آن لحظات تنهایی،از آن ساعات ظلمانی
تو را جان علی موسی الرضا..،با من مدارا کن
به حق بوسه ام بر مضجع شاه خراسانی
دم افطار ها با کام تشنه روضه می چسبد
بخوانی روضه ی های تشنگیِ شاه عطشانی
▪️
▪️
لبش ذکر خدا می گفت..،لعنت بر سنان مست
لبش ذکر خدا می گفت..،وای از نیزه ی آنی
صدای استخوان هایش تمام عرش را لرزاند
به زیر سم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی
- شنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 17:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بردیا محمدی
ارسال دیدگاه