آب میبینم و از عمق جگر می سوزم
عطش روز نُهم بوی اباالفضل دارد
ما مریدان جناب قمر تشنه لبیم
دلمان بد هوس کوی اباالفضل دارد
دردمندیم و ز دست تو کرم می طلبیم
دست دل روی عطا سوی اباالفضل دارد
ارمنی ها چِقَدر نذر دخیلت کردند
نذرشان بسته به ابروی اباالفضل دارد
به روی مشک شده پاره او بنویسید
آب شرمندگی از روی اباالفضل دارد...
۹۹/۲/۱۴
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه