یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو
بی انتها درود فراوان ما به تو
تو مادر ائمه ای ، ای مادر وجود
دلهای اهل بیت همه مبتلا به تو
اسلام زیر دین فداکاری شماست
کرده پیامبر همه عمرش دعا به تو
از این قضیه قدر تو معلوم می شود
وقتی که دل سپرده چنین مصطفی به تو
در لحظه های سخت در آن روزهای سخت
کرده پیامبر همه اش اتکا به تو
هر جا ز غصه های زمانه دلش گرفت
یا درد دل به حیدر خود گفت یا به تو
مدیون توست ماندن اسلام تا ابد
زنده است در دل همه این نام تا ابد
بغضی است در گلو که پریشان فاطمه است
اشکی است در دو دیده که لرزان فاطمه است
چشم از نگاه مادر خود بر نداشته
مادر یک امشبی است که مهمان فاطمه است
زهرا گرفته دست به دامان مادرش
عالم اگر چه دست به دامان فاطمه است
چشمان فاطمه شده گریان مادر و
چشمان نه فلک همه گریان فاطمه است
دستی که دست دختر خود را فشرده بود
بی جان ولی هنوز به دستان فاطمه است
پروانهء شکسته پر او محمد و
شمع فراق او دل سوزان فاطمه است
شمعی که ذره ذره دلش آب تر شده
لحظه به لحظه فاطمه بی تاب تر شده
در ماتم فراق تو بایست سر شکست
وقتی نبی ز غصهء تو بال و پر شکست
آیینه ها زغصه شکستند یک به یک
در آن میانه فاطمه ات بیشتر شکست
یک سال و داغ هجر ابوطالب و شما
در زیر این دو داغ پیمبر کمر شکست
با رفتن تو تازه مصیبت شروع شد
از آن به بعد فاطمه ات مستمر شکست
روزی رسید پشت در خانهء علی
گل بود پشت در که لگد خورد و در شکست
دیوار و میخ و در همه با هم یکی شدند
در آن میانه سینهء زهرا اگر شکست
بر قلب خانوادهء حیدر شرر زدند
وقتی که ضربه پشت سر هم به در زدند
حق است جان فدای شما بارها شود
وقتی که دوستدار شما مصطفی شود
دارو ندار خویش به پایش که ریختی
میخواستی فقط کفنت یک عبا شود
سهم از عبای یار به هر کس نمی رسد
این افتخار بلکه نصیب شما شود
ای با کفن که شد کفنت افتخار تو
دلها غمین بی کفن کربلا شود
ای وای اگر سری شود از پیکری جدا
ای وای اگر کسی کفنش بوریا شود
ای وای اگر تنی شود عریان به روی خاک
ای وای اگر سری به روی نیزه ها شود
مجلس همیشه مجلس دلبند فاطمه است
پایان روضه روضهء فرزند فاطمه است
- دوشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه