ای فکه سکوت رَملی ات رابشکن
حرفی بزن و باز کن این بُغض گلو
شرحی بده از غیرت یک فرمانده
حرفی بزن از حسین اسکندرلو
فرماندة گردان علیِ اصغر
دنبال ظهورِ عصرِ عاشورا بود
یک سینه زنِ حسینی غیرتمند
برروی لبش نوایِ یازهرا بود
با آنکه کمی خسته ز فاو آمده بود
بر امر امامِ خویش لبیکی گفت
از بسکه مطیع رهبرش بود فقط
هر ایده که داشت در دل خویش نهُفت
چندسال پس از نیمة شعبان آن سال
یکباره برات وصل او امضا شد
در نیمة ماه رمضان این عاشق
با دست امام مجتبی پیدا شد
آری چه حکایتی ست این مجنونی
هرکس که شبیه تر به لیلا گردد
آنقدر تنش به خاک وخون می ماند
تا نیمه شبی زائر زهرا گردد
تولد:41/12/12
شهادت:65/2/13
- دوشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه