• جمعه 2 آذر 03


بیان ماجرای شب ولادت امام زمان عج از کتاب "منتهی الامال" شیخ عباس قمی(ره) -(حکیمه خاتون خواهر امام هادی علیه السلام گوید:)

825

حکیمه خاتون خواهر امام هادی علیه السلام گوید:
چون حضرت صاحب الامر(عج) متولد شد نوری از او ساطع گردید که به آفاق آسمان پهن شده و مرغان سفید دیدم که از آسمان به زیر می آمدند و بالهای خود را بر سر و روی بدن آن حضرت می مالیدند و پرواز می کردند.
 پس حضرت امام حسن(ع) مرا آواز داد که ای عمه فرزند مرا برگیر و نزد من بیاور چون برگرفتم او را ختنه کرده و ناف بریده و پاک و پاکیزه یافتم و بر ذراع(بازوی) راستش نوشته بود که «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» یعنی حق آمد و باطل مضمحل شده و محو گردید. پس به درستیکه باطل مضمحل شدنی است و ثبات و بقا ندارد.
 حکیمه گفت: که چون آن فرزند سعادتمند را به نزد آن حضرت بردم همینکه نظرش بر پدرش افتاد سلام کرد. حضرت او را گرفت و زبان مبارک بر دو دیده اش مالید و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانید و بر کف دست چپ او را نشانید و دست بر سر او مالید و گفت ای فرزند سخن بگو به قدرت الهی،صاحب الامر استعاذه فرمود و گفت:

بسم الله الرحمن الرحیم 
و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین. و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون

 این آیة کریمه موافق احادیث معتبره در شان آن حضرت و آیه بزرگوار آن حضرت نازل شده و ترجمه ظاهرش این است که می خواهیم منت گذاریم بر جماعتی که ایشان را ستمکاران در زمین ضعیف گردانیده اند و بگردانیم ایشان را پیشوایان در دین و بگردانیم ایشان را وارثان زمین و تمکن و استیلا بخشیم ایشان را در زمین و بنماییم فرعون و هامان و لشگر های ایشان را از آن امامان آنچه را حذر می کردند.

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران