• جمعه 2 آذر 03


امام حسن مجتبی ع -(بهار فیض شد و گل دمید در گلشن)

1265

بهار فیض شد و گل دمید در گلشن
رسید موسم ساقی و جام و طرف چمن

شکوفه های مَسرّت شکفته اند به شاخ
چو کودکان که بیاغشته اند لب به لبن

گرفته باج ز باغ بهشت، گلشن و دشت
بهشت ، تاج به سر، بلبل از کلاهْ سمن

شکفت تازه گلی رَشک نرگس و نسرین
که برد رونق بازار سوری و سوسن

صفای گلرخ او ، گلشنی به بار آورد
که پیش جلوۀ او گلشن است چون گلخن

بریز ساقی مستان! به ساغرم مِی ناب
به عشق شاهد این بزم و شادکامی من

صبا بگو تو به گل بعد ازین مباهی تو
بُوَد ز نزهت آن گلعذار سیمین تن

بگو به بلبل شیدا ، رسید مرغ امید
که مرغکان چمن نزد وی شوند الکن

بگو به مطرب، لحن حجاز خوش بنواز
که شد نوای عِراق و بیاتِ ترک ، کهن

رسید موکب آن شاه ابطحی منصب
به خاکِ پاکِ حجاز از تفضل ذوالمن

به روز نیمه ی ماه صیام شد مولود
سرور قلب امیر عرب ، امام حسن

صیام ، ماه خدا شد به یمن مقدم او
که کرده چهرِ خدامظهرش جهان روشن

چهارم اختر عصمت ، دوم امام هدیٰ
به چرخ دانش و دین شد چو مِهر نورافکن

ز فیض مولد مسعودِ آن امام مبین ... 
شدست صحن جهان حسرت بهشت عدن

جهان ز مقدم او مشکبیز شد کز رشک
میان نافه بخشکید مُشکِ دشت ختن

چو ابر رحمت حق از قدوم وی بگریست
به خنده لب بگشودند، غنچه های چمن

سحاب ‌وار چو آن شه گریست وقت ورود
چو دشت گل همه خندان شدند خلقِ زَمن

صفای عارض او از عطای حق افزود
به رنگ و بوی گل و فرّ ِنزهت گلشن

پدید گشت چو آن گوهر ثمین ز صدف
فتاد دُرّ و گهر ، از رواج و قدر و ثمن

زهی گهر که صدف ، فاطمه شفیعۀ خلق
ابوالحسن، یم و جدش محیط علم و فنن

به حسن خلق ، بُود ثانی پدر ، اما...
به حلم و جود چو جدّش رسول نیک سخن

هزار شکر که آن نخل بوستان شرف
به مُلک دین خدا شد ز مهر سایه فکن

امید (شمس قمی) اعتلای اسلام است
به یمن مولد سلطان دین ، امام حسن

  • شنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران