شكسته مى شود امشب سبوى چشمانم
دوباره بر سر اين سفره نيز مهمانم
قلم به دست شدم شعر تازه مى خوانم
غزل به شوق خداوند جود و احسانم
-
نوشتم از سر شوقم به يك دل آگاه
نوشتم اشهدان حسن كريم الله
-
به نام نامىِ مولاى ما امامِ حسن
حسن تمام خدا و خدا تمام حسن
خزان بهار شد امشب به احترام حسن
حسن امام من است منم غلام حسن
-
هر آنچه خواسته ام را خدا به من بخشيد
به من نگاه كريمانه ى حسن بخشيد
-
به هيبتى علوى و به جلوه اى زهراست
قيام اوست كه بانىِ ظهر عاشوراست
چقدر محترم است و چقدر او آقاست
فقط به روز جزا پرچم حسن بالاست
-
چقدر دست كريم و گره گشا دارد
چقدر پيش خدايش برو بيا دارد
-
چكيده ى غزل و شور محتشم هستى
وزير اعظم حق،صاحب كرم هستى
نوشته ى قلم سبز هر علم هستى
كه گفته است كه آقا تو بى حرم هستى؟
-
تو احتياج ندارى به گنبد و به ضريح
به اين دليل كه باشى به فاطمه تو شبيه
-
اگر بناست بسوزم،خودت بسوزانم
چنان كه آتش عشقت نشست بر جانم
به دامن تو گره خورده است دستانم
اگرچه پيش شما پر شدست پيمانه م
-
تو رد نمى كنى از خانه ات گدايى را
على الخصوص دهد بر تو آشنايى را
-
منم گداى گدايان مادرت آقا
خراب ذبح گلوى برادرت آقا
اسير چادر خاكىِ خواهرت آقا
شكسته بال و پر ياس پر پرت آقا
-
قسم به جان خودت جز تو را نمى خواهم
به غير نوكرى ات از خدا نمى خواهم
-
هر آنچه از تو بگويم نگفته ام سخنى
قبول كن كم مارا..شما كجا و منى؟؟
بگويم از لب عطشان پاره پيرهنى
نمانده است برايش سرى و نه بدنى
-
به سينه ميزنم و از ته دلم فرياد
بلند مرتبه شاهى ز صدر زين افتاد
-
آرمان صائمى
رمضان 99
- شنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 14:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید آرمان حسینی
ارسال دیدگاه