• جمعه 2 آذر 03


بسم رب الحسن -(شكسته مى شود امشب سبوى چشمانم)

436

شكسته مى شود امشب سبوى چشمانم
دوباره بر سر اين سفره نيز مهمانم
قلم به دست شدم شعر تازه مى خوانم
غزل به شوق خداوند جود و احسانم
-
نوشتم از سر شوقم به يك دل آگاه
نوشتم اشهدان حسن كريم الله
-
به نام نامىِ مولاى ما امامِ حسن
حسن تمام خدا و خدا تمام حسن
خزان بهار شد امشب به احترام حسن
حسن امام من است منم غلام حسن
-
هر آنچه خواسته ام را خدا به من بخشيد
به من نگاه كريمانه ى حسن بخشيد
-
به هيبتى علوى و به جلوه اى زهراست
قيام اوست كه بانىِ ظهر عاشوراست
چقدر محترم است و چقدر او آقاست
فقط به روز جزا پرچم حسن بالاست
-
چقدر دست كريم و گره گشا دارد
چقدر پيش خدايش برو بيا دارد
-
چكيده ى غزل و شور محتشم هستى
وزير اعظم حق،صاحب كرم هستى
نوشته ى قلم سبز هر علم هستى
كه گفته است كه آقا تو بى حرم هستى؟
-
تو احتياج ندارى به گنبد و به ضريح
به اين دليل كه باشى به فاطمه تو شبيه
-
اگر بناست بسوزم،خودت بسوزانم
چنان كه آتش عشقت نشست بر جانم
به دامن تو گره خورده است دستانم
اگرچه پيش شما پر شدست پيمانه م
-
تو رد نمى كنى از خانه ات گدايى را
على الخصوص دهد بر تو آشنايى را
-
منم گداى گدايان مادرت آقا
خراب ذبح گلوى برادرت آقا
اسير چادر خاكىِ خواهرت آقا
شكسته بال و پر ياس پر پرت آقا
-
قسم به جان خودت جز تو را نمى خواهم
به غير نوكرى ات از خدا نمى خواهم
-
هر آنچه از تو بگويم نگفته ام سخنى
قبول كن كم مارا..شما كجا و منى؟؟
بگويم از لب عطشان پاره پيرهنى
نمانده است برايش سرى و نه بدنى
-
به سينه ميزنم و از ته دلم فرياد
بلند مرتبه شاهى ز صدر زين افتاد
-
آرمان صائمى
رمضان 99

  • شنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:7
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران